کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

یکی از بستگان، این واژه‏نامه رو از طریق ایمیل برام فرستاد. بهش نگاهی انداختم و در پاسخ، پیام زیر رو فرستادم:

درود
از فرستادن این پیام بی‏اندازه سپاسگزارم و تلاش می‏کنم تا آن‏جا که شدنی است، به ویژه در نوشتار، از واژگان زیبا و شیوای پارسی بهره ببرم.

با این همه به باور من، مایه‏ی پدیداری این واژه‏نامه، تنها پارسی‏دوستی نبوده و بر این باور، گواهی چند را می‏توانم یادآور شد.

نخست: در میان واژگان بیگانه‏ی این واژه‏نامه، واژگان تازی بیشترین بسامد را دارند و از این نکته بیشتر بوی تازی‏ستیزی به مشام می‏رسد تا پارسی‏دوستی. گواه این سخن آن که در پیش‏گفتار واژه‏نامه، سه واژه‏ی بیگانه‏ی آدرس، کامپیوتر و اینترنت به کار رفته‏اند، اما دست کم می‏شد به جای نخستین و دومین واژه، واژگان پارسی نشانی و رایانه را به کار برد. شگفت که به کارگیری این واژگان بیگانه، ناخشنودی نویسنده و خواننده را بر نمی‏انگیزد.

دوم: نشان زرتشت پیامبر - درود خدا بر پیامبر ما و خاندانش و نیز بر او باد - در بالای نوشتار، نشان از آن دارد که پدید آورنده‏ی واژه‏نامه، واژگان تازی را که در بستر اسلام وارد فرهنگ ایرانی و زبان پارسی شده‏اند، نشانه رفته‏است. گواه این سخن آن که بیشترین واژگان تازی این واژه‏نامه، واژگان دینی هستند. از آن نمونه می‏توان از توکل، لعنت، اربعین، بدعت و امام یاد کرد که هر یک در بستر دین، بار معنایی ویژه‏ای دارند و بی‏گمان نمی‏توان به جای آن‏ها، امید، نفرین، چله، نوآوری و پیشوا را به کار برد. زیرا برای نمونه، بدعت در بستر دین بار معنایی منفی دارد، اما نوآوری همواره پسندیده است و نیز، گستره‏ی معنایی توکل بسیار فراخ‏تر از دامنه‏ی معنایی امید است.

سوم: کم‏وبیش همه‏ی کارشناسان برگردانی بر این باورند که هیچ نوشتاری، به ویژه نوشتارهای دینی، را نمی‏توان به‏تمام، به زبانی دیگر بر گرداند و در این میان، بدیهی است که قرآن برگردان‏ناپذیر است. بسیاری از واژگان این واژه‏نامه در خود قرآن به کار رفته‏اند که بر بنیاد آن‏چه در بند دوم آمد، نمی‏توان به جای واژگان فراخ‏معنای قرآنی، برابرهای پارسی آن‏ها را به کار برد.

چهارم: از میان آن‏چه می‏توان برای پاسداری از زبان شیرین پارسی پیشنهاد کرد، بازیابی واژگانی است که در زبان نه چندان دور ما هستی داشته‏است و نشان آن‏ها را می‏توان در همین گویش مهنگی (1) خودمان جست. چرا امروزه از به کار بردن واژگانی چون «پُرسه» به جای ختم ننگمان می‏آید؟ همان واژه‏ای که هم‏میهنان زرتشتی‏مان برای آیین‏های یادمان مردگان خویش به کار می‏برند. از این نمونه است واژگان دیگری چون باجگونه (واژگون)، اَرمو (آرمان) و دیگر واژگانی که با اندکی اندیشه می‏توان یافت.

باز هم از پیام الکترونیکی شما سپاسگزارم.

پ.ن. منسوب به «مهنه» روستای پدر و مادری‏ام؛ تشکیل شده از مهنه + «ی» نسبت.

بر اساس قواعد زبان فارسی، در هنگام پیوند برخی پسوندها (مانند «ی» نسبت یا مصدری و «ان» جمع) به واژگانی که به «ه» ناملفوظ پایان می‏پذیرند، «ه» به «گ» تبدیل می‏شود. مانند: تیرگی (تیره + «ی» مصدری)؛ سادگی (ساده + «ی» مصدری)؛ میانَجی (میانه + «ی» نسبت) که در اصل، میانگی (اهل میانه) بوده‏است.

خراسانی‏ها این قاعده را هنوز هم رعایت می‏کنند. مانند: شیشگی به جای شیشه‏ای؛ قهوگی به جای قهوه‏ای




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: گوناگون
به‌تاریخ چهارشنبه 87/9/13 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم